محل تبلیغات شما

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه:
وقتی  موضوع هنر را به معنی هنر و زیر شاخههایش و به معنی چیزی که در ذهن ما شکل گرفته به کتاب شریف نهج البلاغه عرضه میکنیم و می خواهیم از آن خروجی گرفته و مطالبش را در این دایره خارج کنیم، شاید بهسه بخش برخورد می کنیم.

ابتدا بخشی از سخنان حضرت( علیه السلام) که سید رضی در باب های خطبه و نامه و حکمتگردآوری کرده و می توان به عنوان اشاره ی مستقیم به برخی شاخه های هنر، آن ها رادر نظر گرفت که با توجه به حجم این کتاب و سخنان حضرت، این بخش بسیار لاغر و نحیفاست و در کل می توانیم به حدود نونزده مورد اشاره کنیم،   که تقریبا این مفهوم و زیر شاخه هایش مد نظرقرار گرفته شده است که با توجه به باقی مطالب بسیار اندک است. سید رضی تلاش کردهکه سخنان بلیغ آن حضرت را در آن سه قالب که عرض شد جمع آوری کند و با توجه به اینکه تنوع موضوعی هم داشته باشد که دارد؛ منتها، حتی با توجه به این تنوع موضوعی،مطالب مربوط به ت، خداشناسی و غیره از این مطلب بیشتر ذکر شده که این هم میتواند به توجه و بیان خود حضرت علی (علیه السلام) برگردد و هم به نحوه و انتخابسید رضی. باری، منظور از این سخن این است که در نهج البلاغه به هر دلیلی، مطالبیکه بتوان آن را به طور مستقیم مربوط به هنر و شاخه های آن دانست اندک است.
در بخش دوم، ما مواجه با یک سری قواعد و فرمایشات حضرت(علیه السلام) می شویم کهجملاتی کلی است. به این منظور که در مورد بسیاری موارد صادق است و می توان آن رابه کار گرفت و منحصر به موضوع و مفهوم خاصی نمی شود. برای مثال در حکمت 92 نهجالبلاغه داریم:

 و قال علیه السلام :
أوضع العلم ما وقف علی اللسان ، و أرفعه ما ظهر فی الجوارح و الارکان.
علی (علیه السلام) فرمود : فرو ترین مرتبه ی دانش آن است که بر سر زبان ها مانده [و از آن نگذشته] باشد و برترین مرتبه ی دانش آن است در رفتار انسان نمود داشتهباشد.

در این جا حضرت (علیه السلام) مطلبی را درباره ی دانش و درجه ی آن بیان می کنند.دانش به معنی دانش. حال اسمش و موضوعش هرچه می خواهد باشد. دانش اگر در حد بیانباقی بماند فرو ترین و اگر در عمل و رفتار نمود پیدا کند بلند مرتبه ترین نوع دانشاست؛ می خواهد دانش اقتصادی باشد، ی باشد، علمی باشد، مهندسی باشد، مربوط بههنر باشد، و هر چیز دیگری. این بخش از سخنان حضرت، جدای از این که نیازمند این استکه در کنار هم قرار گرفته و از سخنان دیگر حضرت علی(علیه السلام) و معصومین دیگراستفاده شده و در کنار هم قرار بگیرند تا بتوان از دل آن مطلب یا مبانی نظریه ایرا در آن موضوع مورد نظر بیرون کشید، نیازمند این است که کسی که در آن مطلب، دانش،موضوع، مطالعه داشته و یا متخصص آن است و در آن دایره تحصیلات داشته است، این کتابرا مطالعه و  با توجه به آن چه می داند آنچه که می توان از سخنان حضرت استخراج کرد و می توان آن را به نوعی به عناوین آندانش مرتبط دانست، گزیده کرده و  بیان واستفاده نمایند. این مطلب البته درباره ی تمام کتبی از این دست صادق است، مانندصحیفه ی سجادیه، کتب حدیث و در رأس این ها کلام الله مجید.
با این حال، مطالبی هم که بتوان از آن ها برداشت و یا به ساخت نظریه ای جدید درباب هنر پرداخت اندک است، اما هست، و می توان این کار را انجام داد، و البتهنیازمند نگاه هنرمندانه و ذهن فعال در این زمینه نیز می باشد.
بخش سوم، مربوط به شاخه ی ادبیات می شود. اگر بتوانیم ادبیات را، و هنر استفاده ازآن و انواع آن را از زیر شاخه های هنر بدانیم، که می توانیم، در نهج البلاغه باطیف وسیعی از این هنر استفاده مواجه می شویم. نهج البلاغه به این خاطر به این ناممزین گردید، و اصلا از ابتدا نحوه و روش گزینشی سید رضی از سخنان حضرت(علیهالسلام) به این صورت بوده که آن بخشی از سخنان حضرت را، که شامل نکات و روش ها وآرایه های زیبای ادبی ست و کلام را به اوج بلاغت خود می رساند گزینش و جمع آوری ودر یک مجموعه گردآوری کرده است. ما با یک مجموعه که با هدف بلاغت گردآوری شده وسرشار از آرایه ها و کاربرد های ادبیات است مواجه هستیم. از این نظر، بخش سومپربارترین و انبوه ترین بخش در نهج البلاغه است.

در این جا، علاوه بر ذکر آن نونزده مورد اشاره مستقیم؛ به مطالب گزیده ای از  کتاب     " جلوه هایی از هنر تصویر آفرینی در نهج البلاغه"  نوشته ی "حمید محمد قاسمی"  که بهبخش سومی که ذکر شده پرداخته است، می پردازیم و ذکر می کنیم.
بخش دوم مطالب که به برداشت از سخنان حضرت (علیه السلام)  مربوط می شود نیازمند فرصتی افزون است که حالبه آن نمی پردازیم.


بخش اول :
ذکر فرمایشات مستقیم حضرت علی (علیه السلام) به هنر و شاخه هایش. در این بخشتعدادی از فرمایشات مربوط می شود به ذکر بیت هایی که ایشان از شعرای گوناگون درخلال سخنان خود استفاده کردند. مقوله ی شعر، از شاخه های قابل توجه ادبیات و هنراست، و با توجه به اهمیت قائل شدن حضرت برای این اشعار برای بیان مطالب خود، اینبیت ها را در این بخش ذکر می کنیم.


 خطبه 3
ثم تمثَّل بقول الأَعشَی :
شَتَّانَ مَا یَومِی عَلَی کُورِهَا / وَ یَومُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ
آنگاه امام برای بیان وضع خود به شعر اعشی مثل زد:
چقدر فرق است میان امروز من که بر پشت شتر[ با توشه ای ناچیز و در بیابانی سوزان]به سر می برم با آن روز که با حیان برادر جابر [ در خوشی و سرور] روزگار را میگذراندم.

 

خطبه25
وَ تمثّل بقول الشاعر:
لَعَمرُ أَبِیکَ الخَیرِ یَا عَمرُو إِنَّنِی / عَلَی وَضَرٍ- مِن ذَا الأنَاءِ-قَلِیلِ
در این جا امام گفته ی شاعر را مثال آورد :
سوگند به جان پدر نیکویت ای عمرو! که من از این ظرفِ [حکومت]  جز ته مانده ای اندک بهره ای ندارم.
.
هُنَالِکَ ، لَو دَعَوتَ، أَتَاکَ مِنهُم / فَوَارِسُ مِثلُ أَرمِیَهِ الحَمِیمِ
اگر آنان را فرا می خواندی مانند ابرهای تند رو تابستانی به سرعت به یاری تو میشتافتند.

 

خطبه33
فکانوا کما قال الاول :
أَدَمتَ لَعَمرِی شُربَکَ المَحضَ صَابِحاً / وَ أَکلَکَ بِاُّبدِ المُقَشَّرَهَالبُجرَا
وَ نَحنُ وَهَبنَاکَ العَلَاءَ وَ لَم تَکُن / عَلِیّاً ، وَ حُطنَا حَولَکَالجُردَ و السُّمرَا
مثل قریش چنان است که شاعر گفته:
به جان خودم سوگند که هر صبح شیر خالص نوشیدی، و سرشیر و خرمای بی هسته خوردی.
ما این مقام بلند را به تو بخشیدیم در حالی که تو بلند مرتبت نبودی، ما بودیم کهدر اطراف تواسبان کوتاه مو و نیزه ها را فراهم کردیم.

 

خطبه160
وَ إِن شِئتَ ثَلَّثتُ بِدَاوُدَ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ سَلَّمَ صَاحِبِالمَزَامِیرِ، وَ قَارِیءِ أَهلِ الجَنَّهِ .
و اگر بخواهی سومین الگو را داود- که درود و سلام خدا بر او باد- بگویم، که صاحبمزامیر، و خواننده ی بهشتیان است. .

 

خطبه162
وَدَع عَنکَ نَهباً صَیحِ فِی حِجَارَتِهِ / وَ لکِن حَدیثِاً مَا حَدِیثُالِّرواحل
داستان این غارتگری را که در جای خود رخ داد واگذار و به یاد بیاور داستان شگفتیدن اسب سواری را.
پاورقی این مطلب :
شعر از سروده های امرو القلیس است. وی پس از کشته شدن پدرش به خالد بن سدوسپناهنده شد. مردم بنی جدیله، به او حمله کرده اموال و شتر هایش را غارت کردند.خالد سوار بر اسب امرو القیس نزد آنان رفت تا اموال او را باز پس بگیرد، اما آنانبه او حمله کردند و اسب او را نیز از او گرفتند. وقتی خبر به امروالقیس رسید شعربالا را سرود. مقصود امام از استشهاد بهه این شعر آن است که : دیگر از غصب خلافتدر گذشته سخن مگو، که ادعای معاویه از آن شگفت تر است و باید درباره ی آن اندیشید.

 

 

خطبه165
. وَ لَذَهِلَت بِالفِکرِ فِی اصطِفَاقِ أَشجَارٍ.
و وقت در آواز به هم خوردن برگ های درختان بیندیشی فکرت سرگردان خواهد شد
[در وصف بهشت]

 

نامه36     
. وَ لکِنَّهُ کَمَا قَالَ أَخُو بَنِی سَلِیمٍ :
فَإِن تَسأَلین
ی کَیفَ أَنتَ فَإِنَّنِی / صَبُورٌ عَلَیرَیبِ اَّمَانِ صَلِیبُ
یَعِزُّ عَلَیَّ أَن تُرَی بِی کَآبَهٌ / فَیَشمَتَ عَادٍ أَو یُسَاءَ حَبِیبُ
بلکه فرزند پدرت چنان است که آن شاعر بنی سلیم گفته است :
اگر از من بپرسی که چگونه ای؟ گویم : در برابر حوادث زمانه شکیبا و استوارم.
بر من سخت است که محزونم ببینند ، تا دشمن سرزنش کند یا دوست غمگین شود.

نامه45
. أَو أَکُونَ کَمَا قَالَ القَائِلُ :
وَ حَسبُکَ دَاءً أَن تَبِیتَ بِبِطنَهٍ / وَ حَولَکَ أَکبَادٌ تَحِنُّ إِلَیالقِدِّ !
. و یا چنان باشم که شاعر گوید:
تو را این درد بس که با شکم سیر در خواب شوی، اطراف تو گرسنگانی باشند که پوستبزغاله ای را برای خوردن آرزو می کنند.

 

 

نامه64
وَ إِن تَزُرنِی فَکَمَا قَالَ أَخُو بَنِی أَسَدٍ.
مُستَقبِلِینَ رِیَاحَ الصَّیفِ تَضرِبُهُم / بِحَاصِبٍ بَینَ أغوَارٍ وَ جُلمُودِ
و اگر تو به دیدار من آیی همان گونه خواهد بود که شاعر بنی اسد گفت :
به بادهای تابستانی روی می آورند که سنگ ریز و درشت را دربر می گیرد و به آنان می زند.

 

حکمت5
 . وَ الآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ .
آداب نیکو زیورهای همیشه تازه است.

 

حکمت54
وَ لَا مِیرَاثَ کَالأَدَبِ .
میراثی چون ادب [ و فرهیختگی ] نیست.

 

حکمت102
و قال علیه السّلام : یَأتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُقَرَّبُ فِیهِ إلَّاالمَاحِلُ ، وَ لا یُظَرَّفُ فِیهِ إلا الفَاجِرُ .
علی علیه السلام فرمود : روزگاری مردم را فرا رسد که جز سخن چین ارجمند نگردد، جزبدکار را هنرمند نخوانند .

 

 

حکمت104
یَا نَوفُ، إنَّ دَاوُدَ علیه السّلام قَام فِی مِثلِ هذِهِ السَّاعَهِ مِنَالَّیلِ فَقَالَ : إنَّهَا سَاعَتهٌ لاَ یَدعُو فِیهَا عَبدٌ إلَّا استُجِیبَلَهُ، إلَّا أن یَکُونَ عَشَّاراً أَو عَرِیفاً أَو شَرطِیَّاً، أَو صَاحِبَعَرطَبَهٍ ( و هی الطُّنبور) أَو صَاحِبَ کُوبَهٍ ( و هی الطبلُ. و قد قیل ایضا :إِنَّ العَرطبهَ الطَّبلُ و الکوبهُ الطُّنبور) .
ای نوف، داود علیه السلام در چنین ساعتی از شب برخاست و گفت : اینک زمانی ست که هربنده ای در آن دعا کند دعایش به اجابت خواهد رسید، مگر آنکه دعا کننده باج گیر، یاگزارشگر احوال و اخبار مردم به فرمانروای ظالم یا داروغه ی ستمگر، یا نوازنده یعرطبه ( که همان طنبور است) یا نوازنده ی کوبه ( یعنی طبل) باشد. برخی گفته اند :عرطبه طبل است و کوبه طنبور است.

 

حکمت113
. وَ لا مِیرَاثَ کَالأَدَبِ .
هیچ میراثی چون ادب [ و فرهیختگی] نیست.

 

حکمت190
و روی له شعرا فی هذا المعنی:
فَإن کُنتَ بِالشُّورَی مَلَکَت أُمُورَهُم / فَکَیفَ بِهذَا وَ المُشِیرُونَغُیَّبُ ؟
وَ إن کُنتَ بِالقُربَی حَجَجتَ خَصِیمَهُم / فَغَیرُکَ أَولَی بِالنَّبِیِّ وَأَقرَبُ
در این باره شعری از آن حضرت روایت شده:
اگر با شورا زمام حکومت را بدست گرفتی، این چه شورایی بود که رای دهندگان در آنحضور نداشتند.
و اگر از راه خویشاوندی با پیامبر بر مدعیان احتجاج نمودی، دیگری به پیامبرسزاوارتر و نزدیک تر بود.

 

حکمت301
. وَ کِتابُکَ اَبلَغُ مَا یَنطِقُ عَنکَ!
و نوشته ات گویا ترین چیزی ست که از جانب تو سخن می گوید.

 

 

حکمت315
و قال علیه السّلام لِکاتِبِه عُبیدِ اللهِ بنِ أبی رافع : ألِق دَوَاتَکَ، وأَطِل جِلفَهَ قَلَمِکَ، وَ فَرِّج بَینَ السُّطورِ، وَ قَرمِط بَینَ الحُرُوفِ :فإِنَّ ذلِکَ أَجدَرُ بِصَباحَهِ الخَطِ.
علی علیه السلام به نویسنده ی خود عبید الله پسر ابی رافع فرمود: در دوات خود لیقهبینداز ، نوک قلم را دراز کن، میان سطرها فاصله قرار ده، حروف را نزدیک به هم بنه،که این کار برای زیبایی خط سزاوارتر است.

 

 

حکمت455
و سُئِلَ مِن اَشعَرِ الشُّعَراء؟ فقَال علیه السّلام : إنَّ القَومَ لَم یَجرُوافِی حَلبَهٍ تُعرَفُ الغَایَهُ عِندَ قَصَبَتِهَا، فَاِن کَانَ وَ لاَبُدَّفَالمَلِکُ الضِّلِّیلُ.
از علی (علیه السلام) سوال شد بهترین شاعر کیست ؟ فرمود: شاعران در یک میدان اسبنتاختند تا برنده ی آنان مشخص شود. اگر چاره ای از قضاوت نباشد، باید گفت بهترینآنان سلطان گمراه است.
سید رضی : مقصود اِمرءُ القَیس است.


ادامه دارد.

به صفای پروازِ کبوتر و زلالیِ آب

و کافی بود من را این...

مشق عشق دانش‌آموزان در موکب‌های حسینی

وَ ,  ,علیه ,ی ,السلام ,حضرت ,علیه السلام ,است که ,  حکمت ,در این ,از سخنان ,قَالَ أَخُو بَنِی ,علیه السلام فرمود

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

avcumnore کمیته پژوهشی آموزش و پرورش بندر انزلی هدایت عشق سردار شهید احمدرضا رحمتی beilbumorre نهالستان ایران درخت ... فرادیس (بـــوستــان دین شناسی) FARADIS !بهت راست میگم،تو باور نکن ciaspeechpetcomp Patrick's life