زهرهیزدان پناه قره تپه، داستان یک خانواده را می گوید در روستایی در کوه های سبلان.از زمانی پیش از انقلاب تا امروزِ سال 88. خانواده ای که هرکدام از اعضای آن بهنحوی درگیر وقایع این سال ها می شوند تا به فتنه های سال 88 می رسند.
درباره سال 88 و آنچه رخ داد، تا کنون هرچه فیلم و کتاب نوشته شده، نتوانسته بهدرستی حق مطلب را ادا کند. این کتاب هم چنین است. با این حال خالی از حسن نیست.
شخصیتها، داستان و روایت "نشانی روی آب ورد کبوترها" ، پاک و صادقانه نوشته و پرداخته شده اند. بی آلایشی آدم هایروستایی، محبت و دوستی، احساس وظیفه ،وابستگی و علقه ای که به هم دارند، رمان راشیرین می کند و فضایی باصفا را خلق می کند. هر چند در این فضا، هستند شخصیت هاییکه با حسادت ها و تکبرشان، کارها را به ویرانی می کشانند.
رمان،روایت گر زندگی این خانواده است، از ابتدای کودکی و نوجوانی خواهران و برادران، تاکنون که بزرگ و پیر شده اند، ازدواج کرده اند و فرزندان خود را دارند. روایت گرمشکلاتی است که در زندگی برایشان پیش می آید و دست آخر، مظلومانه اسیر حوادث وشلوغی های سال 88 می شوند.
این"نشانی" البته بی نقص نیست. اوایل رمان آن قدر بازگشت داستانی و رواییدارد که تا صفحاتی چند منِ خواننده نمی توانستم به خوبی شخصیت ها را و جایگاهشانرا تشخیص دهم. تعداد بازگشت ها و شخصیت پردازی کم رمق ابتدای رمان علت اینسرگردانی بود تا جایی که خط روایت داستان به حالت عادی و کلاسیک برگردد و آرامآرام بتوان کنار شخصیت های داستان نشست. کاش بنای نویسنده در فرم رمان، خط روایتیساده و خطی می بود و نهایتا در هر فصل، یک یا دو بازگشت کوتاه داشت.
سخندیگر اینکه، در بعضی قسمت های کتاب، تکرارِ صحنه ها و توصیف ها را داشتیم که بیشاز آنکه تداعی کننده و پیش برنده ی تکراریک حس و موضوع باشند، خالی بودن قلم از توصیف و پردازش وضعیت و رخدادهای جدید بود.
زهرهیزدان پناه قره تپه، در این رمان به خوبی توانسته روابط بین افراد یک خانوادهروستایی وتعامل روستاییان با یکدیگر، اتمسفر حاکم بر روستا و شرایطی که آدم هایشخواسته ناخواسته در آن قرار می گیرند را به قلم آورد و این موضوع ارزشمند است.
هرچند درباره این رمان کمتر صحبت شده است، اما الساعه می توانم رمان هایی را نامببرم که با وجود سروصدایی که داشته اند و حرف هایی که درباره شان زده شده، "نشانیروی آب و ردکبوترها" یک سروگردن از ایشان بالاتر و دلنشین تر است و یا تقریبادر تراز هم اند و بعضا حتی قابل مقایسه هم با این اثر نیستند. لذا رمان را دوستدارم و خواندن آن را برای مخاطب خالی از لذت نمی دانم.
الحمدللهرب العالمین
خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: خدمت به زائران امام حسین(ع)، حال وهوای خوبی دارد، در هر مسؤولیت و لباسی که باشیم در مسیر اربعین، حرف اول را خدمتبه زائران میزند.
در خیابانهای کوچک، روستاها و جادههایبینشهری موکبها دیده میشوند، برخی موکبهای خود را از دهه اول محرم برپا کردهاندو بعضیها هم موکب هایشان را در این روزها به مرزها انتقال دادهاند؛ اما حال وهوای برخی از این موکبها صفای بیشتری دارد، خصوصا آنها که به وسیله نوجواناندلداده امام حسین(ع)، تدارک دیده شدهاند.
موکبهای دانشآموزی از همان مواکبیاست که شور و هیجان خدمترسانی به زائران حسینی در آنها موج میزند؛ نوجوانانی کهکیلومترها راه را از تهران پشت سر گذاشتهاند تا چندین روز دور از خانواده در موکبهایحسینی، مشق عشق بنویسند.
چند کیلومتر خارج از شهر کرمانشاه بهسمت ایلام، در گوشهای دنج از جاده، چادرهایشان را برپا کردهاند، یکی مشغولپذیرایی از مهمانان است و دیگری درحال طبخ غذا؛ شاید اولین چیزی که در این موکبتوجه هر زائری را به خود جلب میکند سن و سال موکب داران است، خیلی جوان یا بهتربگویم نوجوان.
توزیع 3 هزار پرس غذا در موکب دانشآموزی
برای اطلاع از نحوه خدمترسانی اینموکب دانشآموزی که به نام موکب شهدای مدافع حرم با تعدادی از مربیان و دانشآموزانبه گفتوگو نشستیم؛ سعید کشاورزی یکی از مسؤولان موکب دانشآموزی برایمان ازفعالیتهایشان طی این چند روز میگوید: موکب با کمک دانشآموزان دبیرستان سراج ودانشآموزان عشایر همین منطقه راهاندازی شده است.
کشاورزی ادامه میدهد: موکبها در دوتیم مختلف فعالیت میکنند و موکب ما در مسیر برگشت شهر کرمانشاه فعالیت میکنند؛با هماهنگی که از یک هفته قبل از آغاز مراسم صورت گرفت؛ تعدادی از دانشآموزان ومعلمان برای برپایی این موکب اعلام آمادگی کردند و با حضور در این منطقه کار خدمترسانی و توزیع غذا به زائران را آغاز کردیم.
وی با بیان اینکه خدام این موکب دردو وعده غذایی صبحانه و ناهار به زائران خدمترسانی میکنند، توضیح میدهد: روزانه3هزار پرس غذا با همت دانشآموزان و معلمان آماده و بین زائران حسینی توزیع میشود.همچنین در طول روز نیز تلاش میکنیم با تهیه شربت و چای پذیرای زوار باشیم.
کشاورزی میافزاید: در این موکب 15دانشآموز و 5 معلم فعالیت دارند و فعالیت خود را از چهارشنبه هفته گذشته آغاز شدو تا سه شنبه هفته آتی ادامه خواهد داشت.
اینجا خستگی معنایی ندارد
زارعی یکی از مربیان حاضر در اینموکب با اشاره به ذوق و شوق دانشآموزان برای حضور در این موکب، میگوید: یکی ازنکات چشمگیر این موکب این است که دانشآموزان از روزهای قبل از محرم و صفر برنامهریزیبرای راهاندازی این موکب را انجام دادند و دو ماه برای این اقدام تلاش کردند.
وی با بیان اینکه تمام هزینههای اینموکب از طریق دانشآموزان جمع آوری شده است، توضیح میدهد: دانشآموزان از دو ماهقبل در سطح شهر اقدام به جمعآوری کمکهای مردمی کردند؛ نوجوانان حاضر در اینجاصبح تا شب در این مکان به خدمترسانی به زائران مشغولند.
زارعی عنوان میکند: دانشآموزاناینجا مشقت و سختیهای زیادی را تحمل کردند اما هیچکدام از خستگی گلایه نمیکنندبلکه در صحبتهایشان عنوان میکنند که برای سال آینده باید تلاش بیشتری برای راهاندازیموکب داشته باشیم.
عشق به امام حسین (ع) ما را به اینجا کشاند
علی یکی از دانشآموزان حاضر در اینموکب است که چندین روز از حضورش در اینجا میگذرد، از عشق و علاقهاش به امامحسین(ع) و دلیل حضورش در این مکان برایمان میگوید، از اینکه اعتقاد قلبی وارادتمندیاش به ائمه(ع) او را به اینجا کشانده تا پابهپای همکلاسیهایش بهزائران خدمترسانی کند.
وی در این خصوص توضیح میدهد: از دوروز قبل از آغاز اربعین در این مکان حاضر شدهایم، چند روز قبل از حضور در اینجاجلسهای در این خصوص در مدرسهمان تشکیل شد و تعدادی از دانشآموزان و معلمانآمادگی خود را برای خدمترسانی در این مواکب اعلام کردند.
این دانشآموز با بیان اینکه هماهنگیخوبی با سایر موکبها داریم، میگوید: در زمان طبخ و تهیه غذا هماهنگیهای لازمصورت گرفته است تا هریک از موکبها یک وعده غذایی را برای زائران تهیه کند؛ همچنیندر اینجا برای ایجاد نظم بیشتر، تقسیم کار صورت گرفته است و ما میتوانیم کارگروهی را در اینجا تمرین کنیم.
این دانشآموز چنان با ذوق و هیجاناز فعالیتهایشان در موکب میگوید که خستگی مسیر را فراموش میکنی، در ادامه صحبتهایمانبه وعدههای غذایی اشاره میکند و توضیح میدهد: ما از صبح زود کارمان را آغاز میکنیمو صبحانه و میان وعده برای زوار آماده میکنیم؛ همچنین در طول روز شربت و دمنوشبین زائران توزیع میشود.
علی از علاقهاش برای حضور در اینمکان میگوید: به عشق امام حسین(ع) این مسیر و سختیهایش را طی کردهایم تابتوانیم ذرهای از ارادتمان به امام حسین (ع) را اثبات کنیم، ما پا در مسیر عشقگذاشتهایم و همینکه بتوانیم تا حدی از خستگی زائران بکاهیم برایمان کافی است،همین دعای خیر زائران است که خستگی را از تن ما رفع میکند.
سال بعد هم در موکب خدمترسانی میکنم
محمدعرفان یکی از دانشآموزان حاضردر این موکب با بیان اینکه کمک به زائران امام حسین (ع) و خادمی شیرینی وصف ناشدنیرا برای ما رقم زده است، میگوید: این روزها وقایع عاشورا برایمان مرور شد وتوانستیم گوشهای از سختیهای آن روز را درک کنیم.
وی با بیان اینکه لحظه به لحظه کاردر این موکب برای دانشآموزان تجربهساز است، ادامه میدهد: اینکه میبینیم جمعیتکثیری از کشورهای مختلف در این پیادهروی حضور پیدا کردهاند، حس عجیبی را در دلهابه وجود میآورد تا جایی که گاهی با خودم میگویم کاش این لحظات هیچوقت تمام نمیشد.
این دانشآموز بیان میکند: با کمکیکدیگر توانستیم بیش از 70 میلیون تومان از طریق مردم خیر جمعآوری کنیم که تماماین مبلغ صرف تأمین وعدههای غذایی برای زائران میشود.
محمدعرفان از علاقهاش برای حضورمجدد در مراسم اربعین و خدمترسانی به زائران اباعبدالله(ع) میگوید: سال بعد همبا جان و دل در این مراسم شرکت خواهم کرد.
به گزارش فارس، امسال نیز مراسماربعین حسینی مانند سالهای گذشته به پایان رسید، اما شور و شوق موکبداران وعاشقان اباعبدالله(ع) هرساله صحنههای عجیب و شورانگیزی را رقم میزند، لحظاتی کهبرای همیشه در تاریخ ثبت خواهند شد.
انتهای پیام/
۱۲:۴۷
27/7/1398
شیوه کار به این صورتبوده که کشاورزان با ساختن این بناها در کنار مزارع خود آنهارا به پناهگاه پرندگانتبدیل و ضمن حفاظت این حیوانات و تامین خوراک آنها کود مورد نیاز مزرعه خود را نیزتامین می کردند.
با تغییرات زندگی کم کمکبوتر خانه ها نیز جایگاه پیشین خود را از دست دادند. یعنی با تغییرات در وضعیتکشت و کار و ورود کودهای شیمیایی ارزان و سهل الوصول تر و همچنین گسترش شهر اطرافکبوتر خانه ها و فراری شدن کبوترها و مسی شدن زمین های زراعی می توان گفتآنچه امروزه از این برج ها باقی مانده بیشتر بقایای مخروبه و نیمه مخروبه است .
شاهکارهایی از دوران صفویه
در این دورانکبوترخانه ها ساخته می شد تا با جمع آوری فضولات این پرنده برای کشت و زرع استفادهکنند. این فضولات پس از مخلوط شدن با خاک، کود بسیار عالی می شد تا خربزه وهندوانه و سایر میوه های جالیزی بهتر پرورش یابند.
رشیدابراهیم پور، کارشناس میراث فرهنگی در این باره گفت: کشاورزان فضله کبوتر را باخاکستر و خاک مخلوط کرده، برای کشت و زرع به کار می بردند در گذشته ها کشاورزانفضله ها را به شکل قالبی مکعب آجری درآورده و هر قالب را یک تا دو قران میفروختند. ۴۰سال قبل نیز هر کیلو کود کبوتر هفت ریال ارزش داشت و در اوایل قرن ۱۹ نیز هر ساله یک برج کبوترخانه نزدیک به۱۰۰ تومان درآمد داشت.
ویگفت: صاحبان کبوترخانه ها ۳ماه یک بار برای جمع آوری فضولات داخل کبوتر خانه ها می شدند و کود حاصل را جمعآوری می کردند. در منابع آمده است که کود جمع آوری شده برمبنای آمار کبوتران موجوددر کبوتر خانه که گاهی به بیش از ۷هزار جفت بالغ می شد، نزدیک به ۷۰هزار کیلوگرم در سال بود که عایدی ارزشمندی برای کشاورزان به شمار می رفت.
ویافزود: مروری بر نوشته های مستشرقان و جهانگردان در طی۳ قرن گذشته نشان می دهد که از حدود ۷۰۰ سال قبل، برج های کبوتر در اصفهان خریدو فروش می شده و حتی صاحبان آنها به علت درآمد قابل توجهی که از این برج هاعایدشان می شد، همه ساله مبلغی به عنوان مالیات به دولت های وقت پرداخت می کردند،با تغییرات زندگی انسان ها در ۱۰۰سال گذشته، کم کم کبوترخانه ها نیز جایگاه پیشین خود را از دست دادند.
ابراهیمپور ادامه داد:مالکیت این برج ها که بیشتر موروثی و برخی متعلق به حاکم بود، باتغییرات ایجاد شده در وضعیت کشت و کار بی معنی شد. زمانی برج ها خرید و فروش میشدند؛ اما با ورود کودهای شیمیایی ارزان تر و سهل الوصول تر، دیگر جایی برایکبوترخانه ها و تحمل زحمت جمع آوری فضله و تهیه کود از آنها باقی نماند، گسترششهرها باعث شد اطراف کبوترخانه ها مسی شود که این مسأله باعث فراری شدن کبوترهاو عدم رغبت آنها به آشیانه سازی در برج ها شد.
وی در ادامه افزود: همچنین زمین های زراعی که مسی شدند،کبوترها نیز مهاجرت کردند یا طعمه شکارچیان شدند. در اواخر دوره قاجاریه، شکار بیرویه کبوتر یکی از تفریحات حاکم اصفهان بوده که این خود از عوامل کاهش تعداد کبوتربود.ه علاوه عدم رسیدگی به تعمیرات برج ها، نفوذ آب از صحراهای اطراف به پی برج هاو برف و باران و نداشتن شیب مناسب و ناودان های مربوط به بام برج آنها را ویرانکرد.
برجتاریخی کبوتر مرداویج
این برج در قرن ۱۶میلادی بنا شده است. نقشه این برج به صورت یک دایرهنیست بلکه حالت یک گل را داشته که دورتادور برج از ۸دایره و یک دایره در وسط تشکیل شده است. ارتفاع آن ۱۸متر،۱۶مترقطر قاعده پایین می باشد. ساختار این برج ازخشت خام ،گل و پینه می باشدو علی رغم ساده بودن مصالح آن، از نظر مهندسی و معماری بی نظیر می باشد. ساختاربرج به صورت سه طبقه می باشد که داخل برج۱۵۰۰۰ لانه کبوتر وجود دارد یعنی ۱۵۰۰۰کبوتر می توانند در این برج اسکان گزینند وهمچنین ۷۷۰حفره در بالای برج می باشد که کبوتر ها از۱۲استوانه به همراه استوانه مرکزی می توانندوارد این برج شوند و انداز ه ورودی ها به اندازه بدن کبوترها می باشد درصورتی کهیک پرنده با اندازه بزرگتر نمی تواند داخل این برج شود. ابعاد حفره ۱۸×۲۰×۲۵سانتی مترکه اندازه یک لانه از اندازه بدنکبوتر تبعیت میکند
متروک شدن کبوترخانها واز دستدادن کارایی آنها در این میان و به دنبال آن نبود رسیدگی به تعمیرات برجها،کشت مزارع پیرامون تا پای برجها و نفوذ آب حاصل از آبیاری به پی برجها سبب نابودی روزافزون آنها شدهاست.
علی برجی”
کبوترخانه ها فقط یککاربرد نداشته است؛ هم وسیله دفاع از مردم شهر در زمان حمله دشمن و هم محلی براینگهداری کبوترها بوده است. رعیت ها در زمان قدیم فضله کبوترهایی که در این برج هازندگی می کردند را می فروختند به عنوان کود و به جایش گندم می گرفتند. زمانی اینبرجها این قدر مهم بود که حتی خرید و فروش هم میشدند و به خاطرش مالیات هم میدادند. می گویند تیمور لنگ نیز در زمان حمله به اصفهان با دیدن برجها فکر میکندمردم منطقه کبوتر باز هستند اما وقتی به فایده آنها پی میبرد در پایتخت کشور خودیعنی بخارا نمونه هایی از آن را می سازد (توضیح سایت تاریخ محلی: پایتخت دولتتیمور شهر سمرقند بوده است نه بخارا)؛ اما وقتی کودهای شیمیایی به بازار آمدکبوترخانه ها دیگر چندان رونق نداشت. از طرفی وقتی اطراف برجها خیابان ساخته شددیگر کبوترها از سروصدا و شلوغی در آن نرفتند و متروکه شدند.
معماری کبوترخانه ها برچهاساسی بود و علت خراب شدن برج ها چیست؟
کبوترخانه ها از گل رس وکاه و نمک تشکیل شده که در برابر سرما و گرما مقاوم است و حتی صدا هم کمتر به داخلآن می رسد تا آرامش کبوترها حفظ شود. بیشترکبوتر خانهها به شکل استوانه هستند تا لانه های بیشتری داشته باشند. طراحی ورودی هم به اندازه ای بود تافقط کبوتران بتوانند داخل شوند و در بدنه کاهگلی هم مانع از زاد و ولد ات میشد؛ اما دلیل تخریب و آسیب کبوترخانه ها در زمان قدیم حمله دشمن بود و در حال حاضربی توجهی. مثلا در زمان حمله افغان ها این برج ها آسیب جدی دید و دلیلش هم تبدیلشدن برج ها به سنگر دفاعی بوده و حمله دشمن است اما در حال حاضر بیتو جهی به مرمتو متروک شدن کبوترخانه ها دلیل اصلی اش است. برجی نزدیکی خیابان کاوه است کهمتروک شده بود و محل زندگی معتادها بود و مردم بی اطلاع هم آب در آن می بستند تاخراب شود. در شهرهای اطراف هم کشت مزارع تا پای برجها و نفوذ آب آبیاری به پی برجهاسبب خرابی شدهاست.
بسمالله الرحمن الرحیم
به نام حضرت عشق
آخریننفس های خود را به عنوان یک معلم سوم ابتدایی میکشم. هرچند پیش از این هم تمایلنداشتم در این پایه بمانم و بچه هایی غیر از آن ها که یک سال با ایشان سپری کردهبودم را ببینم. هرچند دوست داشتم سال بعد با بچه ها خودم باشم و می دانستم و می دانمکه بهتر است نباشم و فرد دیگری را در زندگی شان تجربه کنند و بشناسند و از اویادبگیرند. هرچند هیچ گاه فکر نمی کردم در مقطع دبستان باشم و معلم و هیچ گاه همبرنامه ای برای اینکه سال ها معلم دبستان باشم نداشتم. با این همه، با تمام آنچهاین روزها گذشته است، آخرین نفس های خود را میکشم و سخت است.
محمدحسیندیروز بعد از آن که داستان نقره ماهی را برایشان خواندم و از ایشان خواستم نقاشیاش را بکشند آمد و گفت:" آقا شما سال آینده همین مدرسه اید؟"گفتم:"چطور؟" گفت:" آخه دوست دارم شما همین جا بمونید."
آرام خنده ای کردم و دست هایم را باز کردم و سرش را آوردم جلو و بغلش کردم. دستهایش پایین بود، یخش که آب شد، ثانیه ای بعد دست هایش را بالا آورد و به دورم حلقهکرد.
محمد می گوید: حتما باید بشنوی؟ و من پاسخ می دهم آری. باید بشنوم. برای قوت قلب.برای اطمینان دل. برای آرام شدن ذهن و مهری که می تپد باید بشنوم و شنیدن حرف هاییاین چنین برایم شیرین است و هیچ رقم نمی توانم بگویم نیست. اما اصل ماجرا را تغییرنمی دهد.
ایام تعطیل را گذراندیم، هرچند به شدت از تعطیلات بدم میاد و حال روزهای آخر را باهزار کار کرده و ناکرده و مانده بر زمین و بر دوش مانده سپری می کنیم.
نفس های آخر.
گویی جناب اجل هر روز که از اتاقک نگهبانی مدرسه عبور می کنم آن جاست و منتظر استتا برگردم. هنوز دوماهی مانده شاید، اما او زودتر آمده و منتظر است تا برسد آخرینروز هم. و می رسد به زودی.
این روزهای آخر را سعی می کنم آرام تر باشم. بی حاشیه، بی سروصدا. سعی می کنمعصبانی نشوم، اوقات تلخی نکنم، بگذرم از هرچه می آید و می رود. بگذرم اگر اشتباهیهست، اگر کاستی هست، اگر بی خیالی هست. بگذار این روزهای آخر را راحت باشند؛ قدریخوش باشند و بروند و بیایند. من دیر فهمیدم اگر برایت مرغ همسایه غاز باشد، نه تنها مرغت تخمی نخواهدگذاشت، خواهد مرد. من دیر فهمیدم خیلی چیزها را. باری، کاش بچه ها اما مثل مننباشند و فهمیده باشند خیلی چیزها را که می خواستم بفهمند و آن ها را گفتم ونگفتم. چقدر زیادند چیزهایی که می خواستم برایشان بگویم و نشد. چقدر زیادندچیزهایی که باید یادمیگرفتند و نگرفتند. چقدر زیادند پله هایی که باید از آن هابالا می رفتند و.
سعی می کنم بگذرم. از هرچه میاد از جانب مدرسه، از اولیا، از بچه ها و. راحتبگیرم و بگذرم، بلکه این آخرین نفس ها بی تنش سپری شوند؛ به مانند محتضری کهپذیرفته رفتنی است و کاری ساخته نیست.
من آخرین نفس های خود را می کشم؛ از من بگذر. تو برای نفس های آن بچه ها دعا کن.
الحمدللهرب العالمین
20فروردین98
بسم الله الرحمن الرحیم
فراخوان اردوی جهادی شاعران و نویسندگان جهت اعزام به مناطق سیلزدۀغرب کشور توسط موسسه شهرستان ادب منتشر شد.
متن این فراخوان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِیسَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِوَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
به اطلاع شاعران و نویسندگان گرامی و همچنین اعضایمحترم دورههای آموزشی آفتابگردانها» و مدرسۀ رمان» میرساند، نظر به مصیبتوارده بر بخشی از هموطنان گرامی و صبورمان در مناطق غرب کشور و نیاز مبرم اینعزیزان به همیاری همۀ گروههای اجتماعی، مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب بنا دارداقدام به راهاندازی کاروانی جهادی از شاعران و نویسندگان کشور نماید.
بدین منظور از همۀ شاعران، نویسندگان و اهالیادبیات که علاقهمندی و آمادگی کار جهادی و انجام فعالیتهای خدماتی جهت گلروبی وپاکسازی منازل و کمک به مناطق سیلزدۀ غرب کشور را دارند، دعوت میشود تا با حضوردر این کاروان و با یاری همدیگر، باری کوچک از دوش زخمی هموطنان سیلزدهمانبرداریم.
شرایط حضور در اردو به شرح زیر است:
۱. زمان اردو پنج الی هفت روز و از هفتۀ جاری خواهد بود.
۲. این اردو در مرحلۀ نخست صرفاً مختص آقایان است. شرایط مراحل بعدیمتعاقباً اعلام خواهد شد.
۳. در این مرحله اولویت با افرادی است که سابقۀ حضور در اردوهای جهادیرا داشته باشند.
۴. برنامۀ اردو در این مرحله صرفاً انجام امور خدماتی و کارهای یدی ودر هماهنگی با گروههای جهادی مستقر در منطقه است.
لطفا در صورت آمادگی برای حضور با شمارۀ ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ (داخلی یک)تماس حاصل فرمایید یا از طریق پیامرسانهای با شمارۀ ۰۹۱۹۰۰۲۲۱۹۴ در ارتباط باشید. اخبار وجزئیات بیشتر در این زمینه از طریق سایت شهرستان ادب به نشانی ShahrestanAdab.com اطلاعرسانیخواهند شد.
(لینک صفحه مربوطه در سایت شهرستان ادب در قسمت لینک های مرتبط الصاق شده.)
انشاالله هرکس می تونه یاعلی(ع) بگه.
استغفراللهوالحمدلله رب العالمین
بخشدوم:
پرداخت به کتاب جلوه هایی از هنر تصویر آفرینی در نهج البلاغه
ابتدا فهرست کتاب را به طور خلاصه مرور کنیم:
مباحث مقدماتی، تعریف تصویر، نقش مهم تصویرگرایی در حیات بخشیدن به معانی،تصویرگرایی در نهج البلاغه، تجسیم بخشیدن به حقایق دینی، حالات روحی انسان ها،امور روحی و معنوی، مفاهیم و موضوعات گوناگون، تشخیص، تخیل، روش های تصویر آفرینیدر نهج البلاغه ، تصویر پردازی با واژه ها و کلمات زنده ، تشبیه، استعاره، کنایه ونمونه هایی از هر کدام، توصیفات دقیق، شیوه ی محاوره و گفت و گو، گفت وگوهایگوناگون در صحنه هایی بدیع، تقابل و رویارویی صحنه ها با یکدیگر، روش نمایشی، بهرهگیری از سجع و کلام آهنگین ، تصاویری چنداز موضوعات اعتقادی نهج البلاغه، ذات بی همتای الهی در تعابیر بی مانند حضرتعلی(ع)، تصاویری چند از اوصاف الهی، تصویرهایی شگفت از معاد و جهان آخرت، اسلام وایمان در قالب تصاویری بدیع، تصاویری چند از موضوعات اخلاقی و تربیتی، سیمای دنیا،سیمای زهد و تقوا، تصویری گویا از رابطه ی آخرت با دنیا، فضایل اخلاقی در تصاویرنهج البلاغه ، تصویری گویا از نفاق، آثار شوم طمع، پیامد ستیزه جویی ، ترسیم چهرهی واقعی عبادت، سیمای آثار عبادت، نماز در تابلویی جذاب، روزه، حج ، تصاویری اززمین، آسمان، کوه ها، بادها، ابرها، امواج آب، شگفتی های خلقت طاووس، خلقت شگفتخفاش ، تصاویری از وحدت و تفرقه، آزمایش و ابتلای جوامع، چهره های رنگارنگ فتنهها، رهبری و نقش آن، جهاد ،عاقبت اقوام پیشین، دورنمایی از عصر جاهلیت، مبارزات وجنگ های صدر اسلام، حوادث اسفبار پس از رحلت رسول خدا، بیعت شورانگیز مردم با علی(علیه السلام) ، تصاویری چند از پیشگویی های امام (ع)، فتنه های امویان و تصاویری ازچهره های کریه آنان، بردگان شورشی به رهبری صاحب زنج، فتنه مغول، شهری در زیر آب،کوفه لگد کوب حوادث، خبر از بروز فتنه هایی رنگارنگ، ظهرور منجی بشریت، حضرتمهدی(عج) ، سیمای پیامبر(ص)، شمه ای از شمایل علی(ع)، سیمای اهل بیت(علیهماالسلام)، متقین، یاران و پیروان حق، حالات خلفا، بنی امیه، عمروعاص، اصحابجمل، یاران سست عنصر، نحرفان و گمراهان، غفلت زدگان، عالم نمایان، اقسام مختلفانسان ها و حالات آنان، شیطان و ترفند هایش، فرشتگان، قرآن، جلوه هایی ازتصویرآفرینی در ادعیه امام(ع)، نمایه روایات، اعلام، کتابنامه
تجسم بخشیدن به حقایق دینی :
- "غیب" همچون پرده هایی ترسیم گردیدهکه علم الهی آن ها را یک به یک می شکافد. خ 108
- " انتقام الهی" همچون داسی به نمایشدر آمده که علف های هرزه ی انسان های ستم پیشه را درو می کند. خ 147
- "دعا" را در تصویری بدیع در نقش کلیدگنج های خداوند مشاهده می کنیم. نامه 31
تجسم بخشیدن به حالات روحی انسان ها:
-" آرزو در نقش اسبی تصویر گردیده که اگر مهارش را رها کنند، سواره اش را بههلاکت می افکند. ح 19
-"کینه" همچون آتش مشعل در درون کوره ی آهنگری مجسم گردیده است. خ 86
تجسم امور روحی و معنوی
- " فکر" در پذیرش و انعکاس نقش،همانند آینه ای تابناک مجسم گردیده است. ح 365
- "علم" را همچون انسانی می بینیم کهعمل را به سوی خود می خواند، اگر پاسخ مثبت شنید نزدش خواهد ماند، و گرنه از آنروی بر می گرداند. ح 366
تجسم بخشیدن به مفاهیم و موضوعات گوناگون
-" بلاهای روزگار" در صحنه ای زنده همچون حیوانی تصویر شده که از شدت خشمدندان به هم می ساید. ح 359
- " رنج و دردها " همچون گردابی مخوف وجانکاه به تصویر درآمده اند.
- "عمر انسان" مانند سفره ای تصویر گردیده که گروهی بر سر آنمی نشینند و در مدت کوتاهی هر چه در آن است می خورند تا خالی شود. خ 113
تشخیص
- " دنیا " را در نقش عروسی مشاهده میکنیم که با زیور فریب و غرور خود را آراسته است. خ 11
-" دنیا " را در نقش عشوه گری هرزه می بینیم که به روشی هوس انگیز خود رادر معرض تماشا قرار می دهد و هنگامی که دلربایی نمود، با نخوت تمام پشت می کند. خ 191
-" شب و روز " را به صورت مرکبی می بینیم که انسان ها سوار بر آن به سویاجلشان پیش می روند. نامه 31
- دریکی از تصاویر نهج البلاغه، کسی که به دنیای ناپایدار و هوس های زود گذر دل خوشداشته، همچون فردی به نمایش درآمده که منزلش را بر لبه ی رودخانه ای بنا نموده کهسیلاب، زیر آن را گود کرده و هر لحظه در شرف سقوط است. خ 105
تصویر پردازی با واژه ها و کلمات زنده
- حدو
" فانکم بالساعه تحدوکم حدو اَاجر بشوله " خ 157
در این تصویر مرگ را همچون ساربانی که با آواز مخصوصش، قافله بشری را به سرعت بهسمت مقصد واقعی شان سوق میدهد و لحظه ای از حال این قافله غفلت نمی کند.
" تحدوکم" در لغت از ماده حدو گرفته شده و در اصل به معنای آواز خواندنبرای شتر به منظور سرعت حرکت آن هاست.
ص 36-37 همین – جوهری، الصحاح، ج 6، ص2309
بهرهجستن از فنون بلاغی و آرایه های کلامی
سیدرضی بر این مجموعه نام نهج البلاغه را نهاد، چرا که به روشنی دریافته بود که اینسخنان، طراز فصاحت و بلاغت خواهد بود.
سیدرضی در شرح خطبه 83 می گوید:
برتری نویسندگان و سخنوران در نوشتارها و گفتارهایشان بر پایه دو چیز است :واژگانی که به کار می گیرند و ساختار ها و جمله هایی که از ترکیب واژه ها پدید میآورند.
ص 43همین
نمونه هایی چند از تشبیهات مصور نهج البلاغه
-" ماء وجهک جامد یقطره السوال فانظر عند من تقطره " ح 346
آبروی تو چون یخ جامدی ست که در خواست آن را قطره قطره آب می کند، پس بنگر که آنرا نزد چه کسی فرو می ریزی! "
-" نومهم سهود و کحلهم دموع " خ2
خوابشان بی خوابی و سرمه های چشمانشان اشک بود "
از نمونه های زیبا در هنر تصویر آفرینی امیرالمومنین (علیه السلام)، همین تشبیهلطیف است که طرفین تشبیه از دو چیز متضاد تشکیل شده است، چیزی مانند اشک که نشاناندوه است به سرمه که نشان شادی ست تصویر شده است.
عبدالرسول چمن خواه، صور خیال در نهج البلاغه، انتشارات نوید شیرازی، شیراز 1384،ص 353- ص 49 همین
استعاره
-" فانّ امامکم عقبه کووداً " خ204
همانا پیش رویتان گردنه های ست سخت و صعب العبور
در این سخن امام (علیه السلام)، "عقبه کووداً " را که به معنی گردنه ای ناهموار و صعب العبور در میان کوه هاست و گذر کردن از آن بسیار به کندی ودشواری صورت می گیرد، برای بیان مراحل سخت و دشوار پس از مرگ استعاره آورده و ازاین طریق، تجسمی زنده و گویا از مخاطرات آن زمان را به نمایش گذاشته است. ص 55همین
نمونه هایی چند از کنایات مصور نهج البلاغه
- " لالقیت حبلها علی غاربها " خ 3
مهار شتر خلافت را بر پشتش افکندن کنایه از رها نمودن و بی توجهی به آن.
-" اعرالله جمجمتک " خ 11
عاریت دادن جمجمه ی خویش به خدا کنایه از آمادگی برای پایمردی و استقامت در راهخدا.
-" فی العین قذی و فی الحلق شجا " خ3
خار در چشم و استخوان در گلو، تجسم بخش شدت غم و اندوه .
توصیفات دقیق
توصیفدقیق هر چیز، حاصل تامل و اندیشه و نگاهدقیق و عمیق در آن چیز است. از همین روست که توصیفات دقیق و همه جانبه و ترسیمجزئیات یک موضوع، به روشنی از خلاقیت و تیز هوشی و فراست و نبوغ نویسنده یا گویندهپرده بر می دارد.
اصولا همه ی افرادی که در تاریخ بشریت به عنوان دانشمند و نابغه شناخته شده اند،دارای یک ویژگی مشترک بوده اند و آن این که به پدیده های اطراف خود نگاهی دقیق وموشکافانه داشته اند و آنچه را که دیگران به سادگی و سطی نگر از کنارش می گذرند،اینان در زیر ذره بین اندیشه ی خود قرار داده و با تحلیل و توصیف دقیق آن، همگانرا متوجه خلقت شگفت و اسرارآمیز آن پدیده می کنند. ص 69
شیوه محاوره و گفت و گو
یکیاز شیوه های کارآمد در به تصویر کشیدن صحنه ها و تجسم بخشیدن مفاهیم، روش محاوره وگفت و گوست. این روش تاثیر بسزایی در برانگیختن عواطف مخاطبان و ایجاد کشمکش هایروحی در آن ها دارد. اساسا شخص در گفت وگوی با دیگران یا با خود، انگیزه ها وتمایلات شخصی و کشمکش ها یا آرامش خود را نشان می دهد که روایت یا شرح رخدادها ونقل آن برای دیگران از چنین امکان و توانایی بی بهره است.
بستانی، اسلام و هنرف ص 203 – ص 71-72 همین
گفت و گوهای گوناگون در صحنه هایی بدیع
گفت وگو با مردگان در خطبه 221 و حکمت 130
گفت و گو با دنیا در نامه 45 و حکمت 77
گفت و گو با خود ( حدیث نفس ) در نامه 45
گفت و گو با شهر کوفه و بصره در خطبه 25 و 102
تقابل و رویارویی صحنه ها با یکدیگر
ویژگیطبیعی انسان، به گونه ای ست که اشیا را از راه مقایسه با هم و مقایسه با نقطه مقابلشانمی شناسد و اکر نقطه مقابل نباشد، نمی تواند آن ها را بشناسد، گرچه در کمال ظهورباشد. [ بیان موضوع و مطلبی در کنار مفهوم متقابل آن و شرح آنان]
-سرنوشت هدایت یافتگان و گمراهان در قالباین تابلوی زیبا و جذاب به نمایش گذاشته شده :
مردم، آنکه راه آشکار را بپیماید به آب می رسد و آن کس که از راه راست منحرف شود،در بیابان بی نشان سرگردان خواهد شد ( و از تشنگی خواهد مرد) .
خ 201
روش نمایشی
ارائهمصادیق محسوس در حین القای یک مفهوم، نقش شایانی در درک و فهم آن حقیقت ایفا نمودهو نیروی مضاعفی را برای یادگرفتن در اختیار مخاطب قرار می دهد.
- در صحنه ای مشاهده می کنیم که حضرت علی ( علیه السلام) به همراه جمعی ازیاران خود از راهی می گذشتند که چشمشان به مزبله ای افتاد. آن حضرت فرصت را مغتنمشمرده و درسی زنده به پیروانشان آموختند و فرمودند :
این ( کثافات و آلودگی ها) همان چیزی ست که دیروز بر سر آن رقابت می کردید! ح 195
یا طبق نقل دیگیری : " این همان چیزیست که بخیلان به آن بخل می ورزند. "
- در قسمتی دیگر مشاهده می کنیم که امام ( علیه السلام) برای بر حذز داشتنمسلمانان از نشر شایعات و بی اعتنایی به سخنان بی اساس، این موضوع را در قالبنمایشی عینیت بخشیده است:
بدانید میان حق و باطل بیش از چهار انگشت فاصله نیست. خ 141
در این هنگام یکی از حاضران از تفسیر این سخن پرسید، امام انگشتان خود را جمعکردند و درمیان گوش و چشم خود ( در کنار صورتشان) قرار دادند و فرمودند :
" باطل آن است که بگویی شنیدم و حق آن است که بگویی دیدم " خ 141 – ص 80 همین
بهره گیری از سجع و کلام آهنگین
موسیقیو آوای واژه ها تصویری را که با آن آوا همخوانی دارد در ذهن تداعی می کند.
طنین واژه ها در گوش، همچون تصاویر در چشم است.
ابن اثیر، المثل السائر، ج 1، ص 252
- " و هم اکثر و امکر و انکر ونحن افضح و انصح و اصبح " ح 120
آنها ( بنی عبد شمس) شمارشان بیشتر، اما فریبکارتر و زشت روی ترند و ما ( بنیهاشم) گویاتر و خیر خواه تر و خوش روی تریم.
تصاویری چند از موضوعات اعتقادی نهج البلاغه
ازجمله ویژگی های ممتاز سخنان حضرت علی (علیه السلام) در حوزه مباحث اعتقادی آن است،که آن حضرت برای تقریب اذهان به حقایق غیبی و مفاهیم ژرف اعتقادی، گاه آن ها راچنان آشکارا و روشن در قالب تابلوهایی زنده و بدیع در پیش روی مخاطب به تصویر درآورده است، که پس از تصاویر قرآنی و نبوی، زیباتر و گویاتر از آن را نمی توان سراغگرفت. ایشان با بهره گیری از تشبیهات و استعاراتی نغز، چنین مفاهیمی را در آستانهی حس قرار داده و پرده ابهام از چهره ی این حقایق کنار زده است.
سیمای مرگ در تصاویر نهج البلاغه
مرگ در تصاویری بدیع در نقش زنده ظاهر شده است :
- حریفی که مغلوب نمی شود. خ 230
- جنایتکاری غیر قابل تعقیب. خ 230
- ملاقات کننده ای دوست نداشتنی. خ 230
- تیراندازی که تیرش به خطا نمی رود. خ 230
- گردابی ست مخوف. خ 221
- خواستاری ست که در رسیدن به مقصودش، عجله و شتاب دارد. خ99
سیمای ایمان در نهج البلاغه
بایددانست که ایمان تنها یک اندیشه و اعتقاد مح نیست که در زوایای روح انسان ماویگزیده باشد و فاقد هر گونه تاثیری در زندگی آدمی باشد، بلکه ایمان واقعی همچونروحی ست که در کالبد بی جان آدمی دمیده می شود و وی را حیاتی حقیقی می بخشد و اورا از تنگنای دنیا خارج نموده و افق گسترده ای را در فراروی او می گشاید. ص 115همین
سیمای دنیا در نهج البلاغه
- کسیاز آن شادمانی نمی بیند، جز آن که پس از آن با اشک و آه روبرو خواهد شد. خ111
- شبنمی از رفاه و خوشی دنیا بر کسی فرود نیامده، جز آنکه سیل بلا ها همه چیزش رااز بیخ و بن می کند. خ 111
- عزتش خواری، جدش بازی و شوخی، و بلندی آن سقوط است. خ 191
تصویری گویا از آثار شوم طمع
- طمعانسان را تا لب آب می آورد، بدون این که سالم بر گرداند و ضمانت می کند بدون اینکه وفا کند، بسا نوشنده ی آب که پیش از سیراب شدن گلوگیر شود. ح 275
پیامد ستیزه جویی در تصویری شگفت
- حضرت (علیه السلام) شخصی را دیدند که چنان بر ضد دشمنش می کوشید که به خود زیانمی رسانید. ایشان برای توصیف حال وی فرمودند :
تو مانند کسی هستی که به خود نیزه ای فرو می برد تا کسی را که پشت سرش سوار است بهقتل برساند. ح 296
سیمای دلربای قرآن در تابلوهایی بدیع
-قرآن نوری ست که خاموشی ندارد. خ198
- چشمه های دانش و دریاهای علوم است. خ 198
الحمدلله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه:
وقتی موضوع هنر را به معنی هنر و زیر شاخههایش و به معنی چیزی که در ذهن ما شکل گرفته به کتاب شریف نهج البلاغه عرضه میکنیم و می خواهیم از آن خروجی گرفته و مطالبش را در این دایره خارج کنیم، شاید بهسه بخش برخورد می کنیم.
ابتدا بخشی از سخنان حضرت( علیه السلام) که سید رضی در باب های خطبه و نامه و حکمتگردآوری کرده و می توان به عنوان اشاره ی مستقیم به برخی شاخه های هنر، آن ها رادر نظر گرفت که با توجه به حجم این کتاب و سخنان حضرت، این بخش بسیار لاغر و نحیفاست و در کل می توانیم به حدود نونزده مورد اشاره کنیم، که تقریبا این مفهوم و زیر شاخه هایش مد نظرقرار گرفته شده است که با توجه به باقی مطالب بسیار اندک است. سید رضی تلاش کردهکه سخنان بلیغ آن حضرت را در آن سه قالب که عرض شد جمع آوری کند و با توجه به اینکه تنوع موضوعی هم داشته باشد که دارد؛ منتها، حتی با توجه به این تنوع موضوعی،مطالب مربوط به ت، خداشناسی و غیره از این مطلب بیشتر ذکر شده که این هم میتواند به توجه و بیان خود حضرت علی (علیه السلام) برگردد و هم به نحوه و انتخابسید رضی. باری، منظور از این سخن این است که در نهج البلاغه به هر دلیلی، مطالبیکه بتوان آن را به طور مستقیم مربوط به هنر و شاخه های آن دانست اندک است.
در بخش دوم، ما مواجه با یک سری قواعد و فرمایشات حضرت(علیه السلام) می شویم کهجملاتی کلی است. به این منظور که در مورد بسیاری موارد صادق است و می توان آن رابه کار گرفت و منحصر به موضوع و مفهوم خاصی نمی شود. برای مثال در حکمت 92 نهجالبلاغه داریم:
و قال علیه السلام :
أوضع العلم ما وقف علی اللسان ، و أرفعه ما ظهر فی الجوارح و الارکان.
علی (علیه السلام) فرمود : فرو ترین مرتبه ی دانش آن است که بر سر زبان ها مانده [و از آن نگذشته] باشد و برترین مرتبه ی دانش آن است در رفتار انسان نمود داشتهباشد.
در این جا حضرت (علیه السلام) مطلبی را درباره ی دانش و درجه ی آن بیان می کنند.دانش به معنی دانش. حال اسمش و موضوعش هرچه می خواهد باشد. دانش اگر در حد بیانباقی بماند فرو ترین و اگر در عمل و رفتار نمود پیدا کند بلند مرتبه ترین نوع دانشاست؛ می خواهد دانش اقتصادی باشد، ی باشد، علمی باشد، مهندسی باشد، مربوط بههنر باشد، و هر چیز دیگری. این بخش از سخنان حضرت، جدای از این که نیازمند این استکه در کنار هم قرار گرفته و از سخنان دیگر حضرت علی(علیه السلام) و معصومین دیگراستفاده شده و در کنار هم قرار بگیرند تا بتوان از دل آن مطلب یا مبانی نظریه ایرا در آن موضوع مورد نظر بیرون کشید، نیازمند این است که کسی که در آن مطلب، دانش،موضوع، مطالعه داشته و یا متخصص آن است و در آن دایره تحصیلات داشته است، این کتابرا مطالعه و با توجه به آن چه می داند آنچه که می توان از سخنان حضرت استخراج کرد و می توان آن را به نوعی به عناوین آندانش مرتبط دانست، گزیده کرده و بیان واستفاده نمایند. این مطلب البته درباره ی تمام کتبی از این دست صادق است، مانندصحیفه ی سجادیه، کتب حدیث و در رأس این ها کلام الله مجید.
با این حال، مطالبی هم که بتوان از آن ها برداشت و یا به ساخت نظریه ای جدید درباب هنر پرداخت اندک است، اما هست، و می توان این کار را انجام داد، و البتهنیازمند نگاه هنرمندانه و ذهن فعال در این زمینه نیز می باشد.
بخش سوم، مربوط به شاخه ی ادبیات می شود. اگر بتوانیم ادبیات را، و هنر استفاده ازآن و انواع آن را از زیر شاخه های هنر بدانیم، که می توانیم، در نهج البلاغه باطیف وسیعی از این هنر استفاده مواجه می شویم. نهج البلاغه به این خاطر به این ناممزین گردید، و اصلا از ابتدا نحوه و روش گزینشی سید رضی از سخنان حضرت(علیهالسلام) به این صورت بوده که آن بخشی از سخنان حضرت را، که شامل نکات و روش ها وآرایه های زیبای ادبی ست و کلام را به اوج بلاغت خود می رساند گزینش و جمع آوری ودر یک مجموعه گردآوری کرده است. ما با یک مجموعه که با هدف بلاغت گردآوری شده وسرشار از آرایه ها و کاربرد های ادبیات است مواجه هستیم. از این نظر، بخش سومپربارترین و انبوه ترین بخش در نهج البلاغه است.
در این جا، علاوه بر ذکر آن نونزده مورد اشاره مستقیم؛ به مطالب گزیده ای از کتاب " جلوه هایی از هنر تصویر آفرینی در نهج البلاغه" نوشته ی "حمید محمد قاسمی" که بهبخش سومی که ذکر شده پرداخته است، می پردازیم و ذکر می کنیم.
بخش دوم مطالب که به برداشت از سخنان حضرت (علیه السلام) مربوط می شود نیازمند فرصتی افزون است که حالبه آن نمی پردازیم.
بخش اول :
ذکر فرمایشات مستقیم حضرت علی (علیه السلام) به هنر و شاخه هایش. در این بخشتعدادی از فرمایشات مربوط می شود به ذکر بیت هایی که ایشان از شعرای گوناگون درخلال سخنان خود استفاده کردند. مقوله ی شعر، از شاخه های قابل توجه ادبیات و هنراست، و با توجه به اهمیت قائل شدن حضرت برای این اشعار برای بیان مطالب خود، اینبیت ها را در این بخش ذکر می کنیم.
خطبه 3
ثم تمثَّل بقول الأَعشَی :
شَتَّانَ مَا یَومِی عَلَی کُورِهَا / وَ یَومُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ
آنگاه امام برای بیان وضع خود به شعر اعشی مثل زد:
چقدر فرق است میان امروز من که بر پشت شتر[ با توشه ای ناچیز و در بیابانی سوزان]به سر می برم با آن روز که با حیان برادر جابر [ در خوشی و سرور] روزگار را میگذراندم.
خطبه25
وَ تمثّل بقول الشاعر:
لَعَمرُ أَبِیکَ الخَیرِ یَا عَمرُو إِنَّنِی / عَلَی وَضَرٍ- مِن ذَا الأنَاءِ-قَلِیلِ
در این جا امام گفته ی شاعر را مثال آورد :
سوگند به جان پدر نیکویت ای عمرو! که من از این ظرفِ [حکومت] جز ته مانده ای اندک بهره ای ندارم.
.
هُنَالِکَ ، لَو دَعَوتَ، أَتَاکَ مِنهُم / فَوَارِسُ مِثلُ أَرمِیَهِ الحَمِیمِ
اگر آنان را فرا می خواندی مانند ابرهای تند رو تابستانی به سرعت به یاری تو میشتافتند.
خطبه33
فکانوا کما قال الاول :
أَدَمتَ لَعَمرِی شُربَکَ المَحضَ صَابِحاً / وَ أَکلَکَ بِاُّبدِ المُقَشَّرَهَالبُجرَا
وَ نَحنُ وَهَبنَاکَ العَلَاءَ وَ لَم تَکُن / عَلِیّاً ، وَ حُطنَا حَولَکَالجُردَ و السُّمرَا
مثل قریش چنان است که شاعر گفته:
به جان خودم سوگند که هر صبح شیر خالص نوشیدی، و سرشیر و خرمای بی هسته خوردی.
ما این مقام بلند را به تو بخشیدیم در حالی که تو بلند مرتبت نبودی، ما بودیم کهدر اطراف تواسبان کوتاه مو و نیزه ها را فراهم کردیم.
خطبه160
وَ إِن شِئتَ ثَلَّثتُ بِدَاوُدَ صَلَّی اللهُ عَلیهِ وَ سَلَّمَ صَاحِبِالمَزَامِیرِ، وَ قَارِیءِ أَهلِ الجَنَّهِ .
و اگر بخواهی سومین الگو را داود- که درود و سلام خدا بر او باد- بگویم، که صاحبمزامیر، و خواننده ی بهشتیان است. .
خطبه162
وَدَع عَنکَ نَهباً صَیحِ فِی حِجَارَتِهِ / وَ لکِن حَدیثِاً مَا حَدِیثُالِّرواحل
داستان این غارتگری را که در جای خود رخ داد واگذار و به یاد بیاور داستان شگفتیدن اسب سواری را.
پاورقی این مطلب :
شعر از سروده های امرو القلیس است. وی پس از کشته شدن پدرش به خالد بن سدوسپناهنده شد. مردم بنی جدیله، به او حمله کرده اموال و شتر هایش را غارت کردند.خالد سوار بر اسب امرو القیس نزد آنان رفت تا اموال او را باز پس بگیرد، اما آنانبه او حمله کردند و اسب او را نیز از او گرفتند. وقتی خبر به امروالقیس رسید شعربالا را سرود. مقصود امام از استشهاد بهه این شعر آن است که : دیگر از غصب خلافتدر گذشته سخن مگو، که ادعای معاویه از آن شگفت تر است و باید درباره ی آن اندیشید.
خطبه165
. وَ لَذَهِلَت بِالفِکرِ فِی اصطِفَاقِ أَشجَارٍ.
و وقت در آواز به هم خوردن برگ های درختان بیندیشی فکرت سرگردان خواهد شد
[در وصف بهشت]
نامه36
. وَ لکِنَّهُ کَمَا قَالَ أَخُو بَنِی سَلِیمٍ :
فَإِن تَسأَلین ی کَیفَ أَنتَ فَإِنَّنِی / صَبُورٌ عَلَیرَیبِ اَّمَانِ صَلِیبُ
یَعِزُّ عَلَیَّ أَن تُرَی بِی کَآبَهٌ / فَیَشمَتَ عَادٍ أَو یُسَاءَ حَبِیبُ
بلکه فرزند پدرت چنان است که آن شاعر بنی سلیم گفته است :
اگر از من بپرسی که چگونه ای؟ گویم : در برابر حوادث زمانه شکیبا و استوارم.
بر من سخت است که محزونم ببینند ، تا دشمن سرزنش کند یا دوست غمگین شود.
نامه45
. أَو أَکُونَ کَمَا قَالَ القَائِلُ :
وَ حَسبُکَ دَاءً أَن تَبِیتَ بِبِطنَهٍ / وَ حَولَکَ أَکبَادٌ تَحِنُّ إِلَیالقِدِّ !
. و یا چنان باشم که شاعر گوید:
تو را این درد بس که با شکم سیر در خواب شوی، اطراف تو گرسنگانی باشند که پوستبزغاله ای را برای خوردن آرزو می کنند.
نامه64
وَ إِن تَزُرنِی فَکَمَا قَالَ أَخُو بَنِی أَسَدٍ.
مُستَقبِلِینَ رِیَاحَ الصَّیفِ تَضرِبُهُم / بِحَاصِبٍ بَینَ أغوَارٍ وَ جُلمُودِ
و اگر تو به دیدار من آیی همان گونه خواهد بود که شاعر بنی اسد گفت :
به بادهای تابستانی روی می آورند که سنگ ریز و درشت را دربر می گیرد و به آنان می زند.
حکمت5
. وَ الآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ .
آداب نیکو زیورهای همیشه تازه است.
حکمت54
وَ لَا مِیرَاثَ کَالأَدَبِ .
میراثی چون ادب [ و فرهیختگی ] نیست.
حکمت102
و قال علیه السّلام : یَأتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ لَا یُقَرَّبُ فِیهِ إلَّاالمَاحِلُ ، وَ لا یُظَرَّفُ فِیهِ إلا الفَاجِرُ .
علی علیه السلام فرمود : روزگاری مردم را فرا رسد که جز سخن چین ارجمند نگردد، جزبدکار را هنرمند نخوانند .
حکمت104
یَا نَوفُ، إنَّ دَاوُدَ علیه السّلام قَام فِی مِثلِ هذِهِ السَّاعَهِ مِنَالَّیلِ فَقَالَ : إنَّهَا سَاعَتهٌ لاَ یَدعُو فِیهَا عَبدٌ إلَّا استُجِیبَلَهُ، إلَّا أن یَکُونَ عَشَّاراً أَو عَرِیفاً أَو شَرطِیَّاً، أَو صَاحِبَعَرطَبَهٍ ( و هی الطُّنبور) أَو صَاحِبَ کُوبَهٍ ( و هی الطبلُ. و قد قیل ایضا :إِنَّ العَرطبهَ الطَّبلُ و الکوبهُ الطُّنبور) .
ای نوف، داود علیه السلام در چنین ساعتی از شب برخاست و گفت : اینک زمانی ست که هربنده ای در آن دعا کند دعایش به اجابت خواهد رسید، مگر آنکه دعا کننده باج گیر، یاگزارشگر احوال و اخبار مردم به فرمانروای ظالم یا داروغه ی ستمگر، یا نوازنده یعرطبه ( که همان طنبور است) یا نوازنده ی کوبه ( یعنی طبل) باشد. برخی گفته اند :عرطبه طبل است و کوبه طنبور است.
حکمت113
. وَ لا مِیرَاثَ کَالأَدَبِ .
هیچ میراثی چون ادب [ و فرهیختگی] نیست.
حکمت190
و روی له شعرا فی هذا المعنی:
فَإن کُنتَ بِالشُّورَی مَلَکَت أُمُورَهُم / فَکَیفَ بِهذَا وَ المُشِیرُونَغُیَّبُ ؟
وَ إن کُنتَ بِالقُربَی حَجَجتَ خَصِیمَهُم / فَغَیرُکَ أَولَی بِالنَّبِیِّ وَأَقرَبُ
در این باره شعری از آن حضرت روایت شده:
اگر با شورا زمام حکومت را بدست گرفتی، این چه شورایی بود که رای دهندگان در آنحضور نداشتند.
و اگر از راه خویشاوندی با پیامبر بر مدعیان احتجاج نمودی، دیگری به پیامبرسزاوارتر و نزدیک تر بود.
حکمت301
. وَ کِتابُکَ اَبلَغُ مَا یَنطِقُ عَنکَ!
و نوشته ات گویا ترین چیزی ست که از جانب تو سخن می گوید.
حکمت315
و قال علیه السّلام لِکاتِبِه عُبیدِ اللهِ بنِ أبی رافع : ألِق دَوَاتَکَ، وأَطِل جِلفَهَ قَلَمِکَ، وَ فَرِّج بَینَ السُّطورِ، وَ قَرمِط بَینَ الحُرُوفِ :فإِنَّ ذلِکَ أَجدَرُ بِصَباحَهِ الخَطِ.
علی علیه السلام به نویسنده ی خود عبید الله پسر ابی رافع فرمود: در دوات خود لیقهبینداز ، نوک قلم را دراز کن، میان سطرها فاصله قرار ده، حروف را نزدیک به هم بنه،که این کار برای زیبایی خط سزاوارتر است.
حکمت455
و سُئِلَ مِن اَشعَرِ الشُّعَراء؟ فقَال علیه السّلام : إنَّ القَومَ لَم یَجرُوافِی حَلبَهٍ تُعرَفُ الغَایَهُ عِندَ قَصَبَتِهَا، فَاِن کَانَ وَ لاَبُدَّفَالمَلِکُ الضِّلِّیلُ.
از علی (علیه السلام) سوال شد بهترین شاعر کیست ؟ فرمود: شاعران در یک میدان اسبنتاختند تا برنده ی آنان مشخص شود. اگر چاره ای از قضاوت نباشد، باید گفت بهترینآنان سلطان گمراه است.
سید رضی : مقصود اِمرءُ القَیس است.
ادامه دارد.
پیش از این رمانی از ابراهیم اکبری دیزگاه خوانده بودم به نام شاهکشی» و شنیده بودم که استقبال خوبی از رمان برکت» ایشان هم شده است. اکنون هم میدانم که تا چندی پیش درگیر نوشتن رمان جدیدشان بودهاند که شاید نگارش اولیۀ آن به پایان رسیده باشد. با این همه، وقتی دستهایش خونی، چشمهایش گریان» ،که یک مجموعه از داستانکهای این نویسنده است، را خواندم، با خود گفتم اکبری دیزگاه در داستان کوتاه بهمراتب بهتر میتواند ظاهر شود تا رمان و بعید میدانم این نظر را با خواندن رمان برکت یا اثر جدید ایشان تغییر دهم.
دستهایش خونی، چشمهایش گریان، بااینکه مجموعۀ کوچکی است از داستانکها، قابل مقایسه با شاهکشی نیست. واژگان هر دوی این کتابها حول سلطنت پهلوی، شاه و انقلاب نوشته شده است.
مجموعهداستانک اکبری دیزگاه که در نمایشگاه کتاب امسال به چاپ دوم رسید، لحظههایی کوتاه را از زبان و حالِ شخصیتهای مختلف به تصویر میکشد؛ تصاویری جالب، جذاب، گاه طنز و گیرا. شخصیتهای این داستانهای کوتاه را افراد مختلفی شکل دادهاند؛ از شاه و میوهفروش و عضو ساواک و مردم عادی گرفته تا رفتگر و بچۀ دبستانی و مردم انقلابی و حتی یک سگ ولگرد، از یک لولهکش و زندانی و آرایشگر تا رانندۀ تاکسی و مسافر و شاعر دربار و بازجو و. . نویسنده حتی گاه به تمداران امروزمان نیز طعنههایی شیرین میزند.
این طیف از شخصیتها در دل این داستانکها -که هرچند کوتاه بیانگر جنس و نوع دغدغههایشان است- چشمهایش خونی، دستهایش گریان را به مجموعهای خواندنی از حال و هوای پیش و پس از انقلاب تبدیل کرده است که در مجالی اندک میتوان آن را خواند و از دنیایش حظ برد.
یکی از نکات مثبت این اثر، نامگذاری هرکدام از داستانهاست؛ بخشی از بارِ روایی و معنایی داستانها بر شانۀ نامشان است که اگر نویسنده این نامها را انتخاب نمیکرد، داستانکهایش ابتر میماندند و اصلاً نمیتوانستند اثری را که باید بر مخاطب بگذارند. به این دو نمونۀ بسیار کوتاه نگاه کنید:
وِرد دائمی پیرسرباز سال 42»
- کاش.
شلیک. نمیکردم.
شاعر دربار»
- تو متهم به تشویش اذهان عمومی هستی.
- من؟
- تو گفتهای تشریف میبرد.»
و البته برخی عناوین هم صرفاً بازتاب کوچکی از داستان است و برخی دیگر جنبۀ طنز مضمون را به دنبال دارد. درهرحال، اگر نویسنده چنین نمیکرد، اثر چیز بزرگی را از دست داده بود. این موضوع نشان میدهد، هرچه داستان کوتاهتر باشد، اهمیت نام آن بالا میرود؛ همانطور که نگارش و انتقال پیامش سختتر میشود.
داستان کوتاه و بهطوراخص داستانک در نثر و داستان، همانند رباعی و نیماییهای کوتاه در شعر است. هردو بیانکنندۀ یک لحظۀ کوتاهند؛ بازتاب یک تجربۀ کوچک اما زیبا و قابل تأمل و صدالبته خواندنی. ابراهیم اکبری دیزگاه بهخوبی توانسته این آنات را برای مخاطب بر بوم کاغذ بکشد.
الحمدلله رب العالمین
متاسفانه اندک اند منابع و مراجعی که در باب و باره ژانرفانتزی، علمی تخیلی و وحشت باشند. و اگر بخواهیم ادبیات فانتزی را از سینما ونقاشی این ژانر جدا کنیم، این منابع و کتاب ها به مراتب کمتر هم می شوند. لذا درپرونده رمان فانتزی، به معرفیِ معدود آثارِ قابل رجوع در این ژانرها برای مخاطبانو به خصوص نویسندگان و پژوهشگران می پردازیم و اندکی از جان مایه این کتاب ها رابازخوانی می کنیم.
برایشروع "ریخت شناسی قصه های پریان" اثر ولادیمیر پراپ را در دست گرفتیم.کتابی که در سال 1396 برای چهارمین بار توسط انتشارات توس منتشر شد.
ولادیمیرپراپ، محقق فرمالیست و روس تبار با جمع آوری حدود صد قصه پریان روسی به تحقیق وکنکاشتی عمیق درباره قصه های فولکلور پریان می پردازد و آن ها را با جزئیاتی بسیارتجزیه و تحلیل می کند. هرچند به گفته خود او، اگر این قصه ها که پراپ آن ها راموادِ بررسی و تحقیق خود می خواند بیشتر بود، بهتر و کامل تر می توانست نتیجه گیریکند و مبانی این دست از قصه ها را از دلشان بیرون بکشد.
پراپ چندین سال برای بررسی این داستان ها زمان صرف کرد و در آخر، ماحصل کار خود رادر دانشگاه در معرض نقدهای تند اساتید و منتقدین قرار داد که به خاطر تغییرات فکریکه در آن زمان و از شروع تا پایانِ کارپراپ ایجاد شده بود، او و کارش را نقد وتحریم کردند. جدای از تمام این بحث ها، صرف این زمان و انرژی و دغدغه برای بررسیداستان های پریان از جانب پراپ قابل ستایش است. کاری که اگر کسی در کشور خودمانانجام دهد چندان مورد تشویق و استقبال و حمایت قرار نخواهد گرفت.
پراپدر نهایت کار خود، توانست به نحوی به فرموله کردن داستان های پریان، با توجه بهموادی که در دست داشت، برسد و نشان دهد که این داستان ها با وجود جزئیاتی متفاوتاز هم، کلیات و شاکله ای شبیه به یکدیگر دارند و بسیاری موارد در بین ایشان مشترکاست.
پراپ می گوید:" بیش از صدسال نیست که به گردآوری قصه پرداخته شده است.گردآوری قصه در عهدی آغاز شد که تجزیه و تلاشی آن ها شروع شده بود. این واقعیت کهقصه های از لحاظ ساختمان دست نخورده و خراب نشده را فقط می توان در میان روستاییانپیدا کرد، کار را کاملا پیچیده و دشوار می سازد. آن هم روستاییانی که کمتر تحتتاثیر عوامل تمدنی جدید قرار گرفته باشند."
بااین حال او با در دست داشتن مواد محدود خود قسمت های مختلف داستان های پریان راطبقه بندی و کرد و با توجه به نقش هر کدام در داستان و ترتیب بیان شدنشان آن ها رامرتب کرد. همچنین نمودگارهایی هم برای داستان ها تهیه کرد و ترتیب و حضور بخش ها ورشته های پیوند دهنده اصلی داستان های پریان را در آن مشخص کرد.
قصههای پریان را می توان به نحوی مادرِ داستان های فانتزی امروزی دانست. در حالی کهقصه های پریان بیشتر نقل می شدند و داستان های فانتزی نگاشته. قصه های پریان برپایه زادبوم و فرهنگ و دغدغه های مردم بنا می شدند و داستان های فانتزی با اینکهاین ویژگی را هم می توانند در خود داشته باشند، سعی در فرامرز بودن دارند و میخواهند هرکس در هر بوم و فرهنگی مخاطب داستان باشد.
دیگر اینکه علت شکل گیری قصه های پریان و نیازی که محرک نقل این قصه ها شدندمتفاوت است از جنس نیازی که امروزه داستان های فانتزی برپایه آن ها شکل می گیرند.
با این حال، قصه های پریان حتی اگر در جایگاه مادریِ داستان های فانتزی نباشد،خواهری بزرگتر برای فانتزی های امروز است و شناخت این داستان ها و ویژگی هایشان برهر فانتزی نویس، واجب.
پراپ درباره مبنای فکری اش درباره فولکلور و الگوهایساختاری این ادبیات که به نحوی محرک او برای این پژوهش اند اینگونه می نویسد:
"اگر ما بتوانیم الگوهای ساختاری موجود در یک موضوع، یا یک نوع فولکلوریک راجدا و توصیف کنیم، ممکن است بتوانیم راهی به شناخت ماهیت فرهنگ مربوط به آن به طورکلی، و هم چنین به مقولات شناسایی، تعهدات آرمانی و رفتار واقعی مردمانی که در آنفرهنگ شریک اند، باز کنیم. زیرا یکی از هدف های تجزیه و تحلیل های ساختاریفولکلور، یا هریک از انواع گوناگون پدیده های فرهنگی دیگر همچون زبان و ادبیات وغیر آن یقینا آگاه شدن از جهان بینی نهفته در پشت این پدیده هاست.
آنچهفولکلورشناس باید پی جویی کند شناخت تیپ های محلی، قومی، ارتباط دادن این تیپ هایقومی با منش، آرمان و جهان بینی آن قوماست. اما شرط لازم و پیش بایست برای این کار و نخستین گام همانا تجزیه و تحیلیلمواد، جدا ساختن و تعریف واحدهای ساختاری، و شناخت الگوهای ترکیبی این ساختارهاست.
تجزیهو تحلیل ساختاری تا آن حد که صورت اساسی متون فولکلوریک را به ما می نمایاند یکتکنیک قوی در قوم شناسی توصیفی است. اما این صورت اساسی را باید سرانجام به فرهنگیا فرهنگ هایی که در آن یا آنها یافت شده است، پیوند داد. {و} الگوهای فرهنگی خودرا معمولا در انواع و اقسام مواد فرهنگی متجلی می سازند.
اینراست است که بعضی چیزها را نمی توان به صورتی که مطلوب عامه مردم باشد، عرضه داشت.در این کتاب از این گونه چیزها بسیار است. با وجود این، احساس می کنم که این تحقیقدر شکل حاضرش برای هر دوستدار قصه ای درخور فهم است به شرط آنکه خواستار آن باشدکه نویسنده را در هزار پیچ بسدیسی قصه که در پایان بر وی به صورت یک تکدیسی حیرتانگیز نمایان خواهد شد قدم به قدم دنبال کند."
او ازجانب پروفسور وولکف، استاد دانشگاه ادسابیان می کند:
" قصه تخیلی دارای پانزده مضمون است:
1. درباره آنان که بیدادگرانه مورد تعقیب و آزار قرار گرفته اند.
2. درباره قهرمان- ابله
3. درباره سه برادر
4. درباره اژدها کشندگان
5. درباره به دست آوردن عروس
6. درباره دوشیزه دانا
7. درباره آنان که افسون یا طلسم شده اند
8. درباره دارندگان طلسم
9. درباره دارندگان اشیاء جادویی
10. درباره ن بی وقا
و غیره.
ومطابق رده بندی آرن، قصه های پریان اینچنین به مقولات زیر تقسیم بندی می شوند:
1. دشمن فوق طبیعی
2. شوهر(یا زن) فوق طبیعی
3. کار فوق طبیعی
4. یاری دهنده فوق طبیعی
5. شی ای جادویی
6. قدرت یا دانش فوق طبیعی
7. موتیف های فوق طبیعی دیگر
{ولادیمیر پراپ موتیف را چنین تعریف می کند: موتیف نه تک جمله ای و نه غیرقابلتجزیه است. یک مضمون زنجیره ای از موتیف ها است. یک موتیف به یک مضمون تحویل میپذیرد. موتیف ساده ترین واحد روایی است.}
هرعنصری از قصه که می تواند عملیاتی را سبب شود، می تواند به یک داستان مستقل تحولپذیرد، و یا می تواند سبب پیدایش قصه جدیدی گردد.
حوزه های عملیاتی زیر در قصه وجود دارند:
1- حوزه عملیات شریر؛ شرارت، جنگ، یا هرصورت دیگری از کشمکش با قهرمان، تعقیب
2- حوزه عملیات بخشنده یا فراهم آورنده. متشکل از آماده شدن برای انتقال یک شیء یاعامل جادویی، دادن یک عامل جادویی به قهرمان.
3- حوزه عملیات یاریگر. متشکل از انتقالمکانی قهرمان، جبران و التیام مصیبت یا کمبود، رهایی از تعقیب، حل کردن یا انجامدادن امری دشوار، تغییر شکل قهرمان.
4- حوزه عملیات یک شاهزاده خانم (شخص موردجست و جو) و پدرش. واگذاشتن کاری دشوار بر عهده قهرمان. داغ زدن یا نشان کردن.رسوا ساختن یا فاش کردن. بازشناختن. مجازات شریر دوم. عروسی.
شاهزاده خانم و پدرش را دقیقا نمی توان بر پایه خویشکاری ها از یکدیگر جدا ساخت.بیشتر وقت ها این پدر است که انجام کارهای دشوار را از خواستگار دخترش طلب می کند.و نیز اغلب اوست که قهرمان دروغین را مجازات می کند، و یا فرمان می دهد تا او راتنبیه کنند.
5- حوزه عملیات گسیل دارنده. حادثه پیونددهنده.
6- حوزه عملیات قهرمان. رفتن به جست و جو.واکنش دربرابر درخواست های بخشنده. عروسی. خویشکاری نخست صفت قهرمان جستجوگر است.قهرمان قربانی خویشکاری های باقی مانده را انجام می دهد.
7- حوزه عملیات قهرمان دروغین.
در نتیجه قصه وجود هفت شخصیت را اثبات می کند."
اینطبقه بندی ها و نظم بخشی به بخش های داستان، علاوه بر کشف یکسانی جنسِ اتفاقاتی کهدر داستان های پریان می افتد، کار را برای داستان نویسان آسان تر می کند کهبتوانند به راحتی یک داستان پریان بنویسند. که البته طبیعی است که علاوه براستفاده از این کتاب، نویسنده باید به ابزار و اطلاعات دیگری نیز در حوزه قصه هایپریان دسترسی و اشراف داشته باشد. این مهم را نیز باید در نظر گرفت که پراپ، ایننتایج را با توجه به مواد و داستان هایی که در دست داشت به دست آورد و با در نظرگرفتن فرهنگی که داستان ها در بستر آن شکل گرفته اند که همان فرهنگ روس است. اگرپراپ داستان های پریان را از کشورهای مختلف جمع آوری کرده بود و با در نظر گرفتنهمه خواستگاه ها و فرهنگ ها به این نتایج می رسید، برای استفاده قابلیت اتکایبیشتر داشت، اما اکنون، پیش از استفاده نهایی و مستقیم، باید این تطابق را در نظرگرفت و نویسنده ای که به این اثر برای نگارش داستان خود رجوع می کند، باید بهویژگی های داستان های فولکلور و پریان میهن خود و فرهنگی که در آن قلم می زند توجهداشته باشد و با قرار دادن این فرهنگ و موادِ داستانیِ بومی در یک کفه و نتیچهگیری ها و نمودگارهای پراپ در کفه دیگرشروع به نگارش واژگان خود کند. پراپ خود درباره آسانی نگارش قصه های پریان با تکیهبر نتیجه گیری های کار خود چنین می گوید:
"قصه پریان داستانی است که بر پایه تناوب خویشکاری هایی که برشمردیم به صورتهای مختلف، و نیامدن بعضی از آن ها و تکرار برخی دیگر ساخته شده است. {پراپکوچکترین جزء سازای قصه های پریان را "خویشکاری" function می نامد وخویشکاری را به عمل و کار یک شخصیت از نقطه نظر اهمیتش در پیش برد قصه تعریف میکند.} با چنین تعریفی اصطلاح پریان مفهوم خود را از دست می دهد، زیرا بسیار آسانمی توان تصور کرد که چگونه می شود یک قصه پریان شگفت آور و خیال انگیز را به طریقیکاملا متفاوت ساخت. "
لذا "ریخت شناسی قصه های پریان" برای مخاطب این ژانر و ژانر فانتزی می تواند جالب، و براییک پژوهشگر و نویسنده کاربردی، مهم و منبعی برای مراجعه است.
الحمدللهرب العالمین
درباره این سایت